.comment-link {margin-left:.6em;}

Friday, June 30, 2006

خونه تکونی

الان به هیچ وجه حوصله خونه تکونی ندارم... فعلا یه مطلب میگذارم...یه مدت بعد میخوام موضوع مطالبم رو به کلی عوض کنم و مطالب بهتر و جالب تری رو شروع کنم...هر چند می دونم که این حرفها اهمیتی نداره که من میخوام چی کار کنم اما وبلاگ خودمه و دوست دارم هرچی دلم خواست توش بنویسم

ما آداما موجودات عجيبي هستيم.


وقتي مردي با زنی رابطه داره بيشتر براش مهمه كه زن قبلا با

چه كساني رابطه داشته و چگونگي روابط پيشين براش مهمه

اما چيزي كه براي زنها مهمه اينه كه مردشون بعد از اونها با كس

ديگه اي ميتونه رابطه برقرار كنه يا نه؟ و اين رابطه هاي آتي كه

اهميت داره!

مي تونم بگم كه مردها به گذشته فكر مي كنند و زنها به آينده !

يا اينكه مردها مي خوان ببينن توي اين مدت چه چيزهايي رو

تونستن آباد كنن كه باعث نشه زنها به عقب برگردن و زنها مي

خوان ببينن چي چيزهايي رو موفق شدن خراب كنن كه مردها

نتونن يك قدم به جلو برن

فرق عشق و دوست داشتن

عشق در لحظه پديد می آيد، دوست داشتن در امتداد زمان .


عشق معيارها را در هم می ريزد ، دوست داشتن بر پايه معيارها

بنا می شود .


عشق ويران کردن خويش است و دوست داشتن ساختنی عظيم .


عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد، دوست داشتن از شناختن

سرچشمه میگيرد.

عشق قانون نمی شناسد ، دوست داشتن، اوج احترام به مجموعه

ای از قوانين طبيعی است .


عشق فوران می کند چون آتشفشان و شره می کند چون آبشاری

عظيم،دوست داشتن جاری می شود چون رودخانه بر بستری با

شيب نرم .


عشق ، دق الباب نمی کند ، حرف شنو نيست ، درس خوانده نيست

، درويش نيست،حسابگر نيست ، سر به زير نيست ، مطيع نيست

،ديوار را باور نمی کند ، کوه را باور نمی کند ، گرداب را باور

نمی کند ، زخم دهان باز کرده را باور نمی کند ، مرگ را باور

نمی کند.



فکر کنم از:نادر ابراهيمی

...

Comments: Post a Comment



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?