Friday, November 18, 2005
زن در ضرب المثلهاي ملل
(این یادداشت از نوشته های قبلی است و به خاطر تناسب محتوا با دو یادداشت جدید دوباره به روز شده است, در قسمت کامنتها نیز مثلهای جالبی وجود دارد)
این مثلها را فقط به خاطر جالب بودنشان نوشتم و نظری درباره درستی یا نادرستی شان ندارم
زن شري است مورد نياز
زن فقط يك چيز را پنهان نگاه ميدارد آنهم چيزي است كه نميداند
هلندي
وقتي زن خوب در خانه باشد، خوشي از در و ديوار مي ريزد
استوني
از خاندان ثروتمند اسب بخر و از خانواده فقير زن بگير
فرانسوي
آنچه را زن بخواهد، خدا خواسته است
آنچه را زن بخواهد، خدا خواسته است
انتخاب زن و هندوانه مشكل است
بدون زن، مرد موجودي خشن و نخراشيده بود
آلماني
كاري را كه شيطان از عهده بر نيايد زن انجام ميدهد
وقتي زني ميميرد يك فتنه از دنيا كم ميشود
كسي كه زن ثروتمند بگيرد آزادي خود را فروخته است
آنكه را خدا زن داد، صبر هم داده
گريه زن، دزدانه خنديدن است
يوناني
شرهاي سه گانه عبارتند از: آتش، طوفان، زن
براي مردم مهم نيست كه زن بگيرد يا نگيرد، زيرا در هر دو صورت پشيمان خواهد شد
گرجي
اسلحه زن اشك اوست..
ايتاليايي
اگر زن گناه كرد، شوهرش معصوم نيست
زناشويي را ستايش كن اما زن نگير
زن و گاو را از شهر خودت انتخاب كن
Comments:
<< Home
آقا اي ولله
بذار من هم يكم ق دلي خالي كنم:
فردوسي بزرگ:
زن و اژدها هر دو در خاك نه.... جهان پاك از اين هر دو نا پاك به
ضرب المثل عربي: از سه چيز بترس، 1- مار زخمي 2- ديوار شكسته 3- زن
ضرب المثل عاميانه : اگر كسي به تو گفت چرا زن نميگيري بگو آدم براي يك ليوان شير يك گاو نميخرد.
بذار من هم يكم ق دلي خالي كنم:
فردوسي بزرگ:
زن و اژدها هر دو در خاك نه.... جهان پاك از اين هر دو نا پاك به
ضرب المثل عربي: از سه چيز بترس، 1- مار زخمي 2- ديوار شكسته 3- زن
ضرب المثل عاميانه : اگر كسي به تو گفت چرا زن نميگيري بگو آدم براي يك ليوان شير يك گاو نميخرد.
آقا منم چندتا بگم: فرانسوی ها
اگر زنت رو با کمی پول خرد گم کردی واسه پولت ناراحت باش نه واسه زنت
عربها: هر روز که پا می شی زنت رو بزن اکه تو ندونی چرا اون خودش میدونه چرا
یک زن خیلی معروف گفته است : خوشحالم که مرد نیستم چون در اون صورت مجبور بودم با یک زن ازدواج کنم
اگر زنت رو با کمی پول خرد گم کردی واسه پولت ناراحت باش نه واسه زنت
عربها: هر روز که پا می شی زنت رو بزن اکه تو ندونی چرا اون خودش میدونه چرا
یک زن خیلی معروف گفته است : خوشحالم که مرد نیستم چون در اون صورت مجبور بودم با یک زن ازدواج کنم
سلام
به نظر من زنها رو هيچ كس نمي تونه بشناسه
ميشه دربارشون صحبت كرد ولي نمي شه شناخت
من يه چيز ديدم ازشون عجيب
اراده كنند كه يه كاري رو انجام بدن محال بي خيال شن
تا انجام ندن ول كن نيستن
يعني امكان نداره
به نظر من زنها رو هيچ كس نمي تونه بشناسه
ميشه دربارشون صحبت كرد ولي نمي شه شناخت
من يه چيز ديدم ازشون عجيب
اراده كنند كه يه كاري رو انجام بدن محال بي خيال شن
تا انجام ندن ول كن نيستن
يعني امكان نداره
چند خط از بخش شانزدهم کتاب رمان سينما :
زنم گفت: «گوسفند رو كه ميخوان ذبح كنن، آبش ميدن و يه حبهقند توي دهنش ميذارن. ايشون ناشتا، با دهنِ خشك منو آورده اينجاازم جدا شه!»
گفتم: «بله، اما وقتي ديديم بسته اين، رفتيم با هم كله پاچهخورديم!»
سردفتر گفت: «اين همه تفاهم، اما در جهتِ تخريب! ميشهتوضيح بدين چه جوري ميشه آخه؟»
زنم گفت: «دو زنه است آقا، حرفهاي عجيبي ميزنه.»
سردفتر پرسيد: «يعني چه كه دو زنهست؟»
زنم گفت: «از كدوم گور به گوري شنيده، معلوم نيس. دو تا فرِ موروي موهاي كلهشه، باورش شده دو بار زن ميگيره، ميگه اگه جداشيم باهام رفيق ميشه. ميبردم هتل، واسهم خرج ميكنه! ازكجا كهزن دومش هم خودم نباشم!»
سردفتر به من نگاه كرد. نبايد چيزي دستگيرش شده باشد چونگفت: «من كه چيزي نميفهمم!»
زنم گفت: «من ميفهمم!»
سردفتر گفت: «همون تفاهم لعنتي، ممكنه توضيح بدين؟»
زنم گفت: «آقا ميلش يه جورِ ديگه به من ميكِشه. ميخواد تويروابطمون تنوع ايجاد كنه!»
«با طلاق؟ اين كه افتادن توي باتلاقه!»
«اين رو بگو!»
گفتم: «طلاقِ باين، شايد. اما اين كه رُجعييه!»
سردفتر گفت: «رجوع چيزي شبيه رفويه، اين كار رو نكن!»
زنم گفت: «اگه اينطوره، ايشون هيچ وقت دوباره منو نميگيره!»
سردفتر گفت: «مردها اصولاً تنوع طلباند. خب حالا دعواتون سرِچيه؟ آيا ايشون از شما ميخواد مدلِ موهاتو پسرانه بزني، يا ابروهاتوپر كني، كه نميكني؟»
زنم گفت: «نميدونم ميتونم حرف بزنم يا نه؟»
و نگاهي پرسنده داشت. يكيمان چشم و ديگري پاچه خوردهبود، نه مالِ او شهلا و نه مال من پُر بود! اما دهانِ هر دومان بوي پيازميداد! سردفتر گفت: «البته.»
اما زنم مطمئن بود كه رو دست ميخورد. گفت: «ايشون از منميخواد كه يكي ديگه باشم براش. حتي دوست داره به يه اسمِ ديگهصدام كنه!»
سر دفتر پرسيد: «چه وقت؟»
و آب دهانش را كه راه افتاده بود، قورت داد! زنم گفت: «وقتِخواب!»
سر دفتر گفت: «اين كه خوبه، توي تنهايي چه مانعي داره. من زنم روتوي بازار و با صداي بلند به يه اسم ديگه، مثلاً عباسآقا صداشميكنم! همه اين كار رو ميكنند.»
زنم گفت: «كاري كه شما ميكني يه جور ناموس پرستي يه.اماايشون داره حروم زادگي ميكنه!»
سردفتر گفت: «استغفراله تعمد داره يا حواسش جاي ديگهست؟»
زنم گفت: «وقتي هموني باشم كه ميخواد، حواسش به منه!»
سردفتر گفت: «خب اين كه خوبه، يه جور سيلي نقده جاي حلواينسيه! اين طور نيست؟ كنار بيا باهاش خب!»
زنم گفت: «جاي دو نفر باشم؟»
سردفتر گفت: «چه اشكالي داره.»
زنم گفت: «ممكن نيست. اون يكيمون رو ميفرسته پيِ نخودسياه، به نفر بعدي گير ميده!»
سردفتر گفت: «به ندرت چيزي رو ميشه كه نفهمم!»
زنم گفت: «گوسفند رو كه ميخوان ذبح كنن، آبش ميدن و يه حبهقند توي دهنش ميذارن. ايشون ناشتا، با دهنِ خشك منو آورده اينجاازم جدا شه!»
گفتم: «بله، اما وقتي ديديم بسته اين، رفتيم با هم كله پاچهخورديم!»
سردفتر گفت: «اين همه تفاهم، اما در جهتِ تخريب! ميشهتوضيح بدين چه جوري ميشه آخه؟»
زنم گفت: «دو زنه است آقا، حرفهاي عجيبي ميزنه.»
سردفتر پرسيد: «يعني چه كه دو زنهست؟»
زنم گفت: «از كدوم گور به گوري شنيده، معلوم نيس. دو تا فرِ موروي موهاي كلهشه، باورش شده دو بار زن ميگيره، ميگه اگه جداشيم باهام رفيق ميشه. ميبردم هتل، واسهم خرج ميكنه! ازكجا كهزن دومش هم خودم نباشم!»
سردفتر به من نگاه كرد. نبايد چيزي دستگيرش شده باشد چونگفت: «من كه چيزي نميفهمم!»
زنم گفت: «من ميفهمم!»
سردفتر گفت: «همون تفاهم لعنتي، ممكنه توضيح بدين؟»
زنم گفت: «آقا ميلش يه جورِ ديگه به من ميكِشه. ميخواد تويروابطمون تنوع ايجاد كنه!»
«با طلاق؟ اين كه افتادن توي باتلاقه!»
«اين رو بگو!»
گفتم: «طلاقِ باين، شايد. اما اين كه رُجعييه!»
سردفتر گفت: «رجوع چيزي شبيه رفويه، اين كار رو نكن!»
زنم گفت: «اگه اينطوره، ايشون هيچ وقت دوباره منو نميگيره!»
سردفتر گفت: «مردها اصولاً تنوع طلباند. خب حالا دعواتون سرِچيه؟ آيا ايشون از شما ميخواد مدلِ موهاتو پسرانه بزني، يا ابروهاتوپر كني، كه نميكني؟»
زنم گفت: «نميدونم ميتونم حرف بزنم يا نه؟»
و نگاهي پرسنده داشت. يكيمان چشم و ديگري پاچه خوردهبود، نه مالِ او شهلا و نه مال من پُر بود! اما دهانِ هر دومان بوي پيازميداد! سردفتر گفت: «البته.»
اما زنم مطمئن بود كه رو دست ميخورد. گفت: «ايشون از منميخواد كه يكي ديگه باشم براش. حتي دوست داره به يه اسمِ ديگهصدام كنه!»
سر دفتر پرسيد: «چه وقت؟»
و آب دهانش را كه راه افتاده بود، قورت داد! زنم گفت: «وقتِخواب!»
سر دفتر گفت: «اين كه خوبه، توي تنهايي چه مانعي داره. من زنم روتوي بازار و با صداي بلند به يه اسم ديگه، مثلاً عباسآقا صداشميكنم! همه اين كار رو ميكنند.»
زنم گفت: «كاري كه شما ميكني يه جور ناموس پرستي يه.اماايشون داره حروم زادگي ميكنه!»
سردفتر گفت: «استغفراله تعمد داره يا حواسش جاي ديگهست؟»
زنم گفت: «وقتي هموني باشم كه ميخواد، حواسش به منه!»
سردفتر گفت: «خب اين كه خوبه، يه جور سيلي نقده جاي حلواينسيه! اين طور نيست؟ كنار بيا باهاش خب!»
زنم گفت: «جاي دو نفر باشم؟»
سردفتر گفت: «چه اشكالي داره.»
زنم گفت: «ممكن نيست. اون يكيمون رو ميفرسته پيِ نخودسياه، به نفر بعدي گير ميده!»
سردفتر گفت: «به ندرت چيزي رو ميشه كه نفهمم!»
چند خط از بخش شانزدهم کتاب رمان سينما :
سردفتر گفت: «همون تفاهم لعنتي، ممكنه توضيح بدين؟»
زنم گفت: «آقا ميلش يه جورِ ديگه به من ميكِشه. ميخواد تويروابطمون تنوع ايجاد كنه!»
«با طلاق؟ اين كه افتادن توي باتلاقه!»
«اين رو بگو!»
گفتم: «طلاقِ باين، شايد. اما اين كه رُجعييه!»
سردفتر گفت: «رجوع چيزي شبيه رفويه، اين كار رو نكن!»
زنم گفت: «اگه اينطوره، ايشون هيچ وقت دوباره منو نميگيره!»
سردفتر گفت: «مردها اصولاً تنوع طلباند. خب حالا دعواتون سرِچيه؟ آيا ايشون از شما ميخواد مدلِ موهاتو پسرانه بزني، يا ابروهاتوپر كني، كه نميكني؟»
زنم گفت: «نميدونم ميتونم حرف بزنم يا نه؟»
و نگاهي پرسنده داشت. يكيمان چشم و ديگري پاچه خوردهبود، نه مالِ او شهلا و نه مال من پُر بود! اما دهانِ هر دومان بوي پيازميداد! سردفتر گفت: «البته.»
اما زنم مطمئن بود كه رو دست ميخورد. گفت: «ايشون از منميخواد كه يكي ديگه باشم براش. حتي دوست داره به يه اسمِ ديگهصدام كنه!»
سر دفتر پرسيد: «چه وقت؟»
و آب دهانش را كه راه افتاده بود، قورت داد! زنم گفت: «وقتِخواب!»
سر دفتر گفت: «اين كه خوبه، توي تنهايي چه مانعي داره. من زنم روتوي بازار و با صداي بلند به يه اسم ديگه، مثلاً عباسآقا صداشميكنم! همه اين كار رو ميكنند.»
زنم گفت: «كاري كه شما ميكني يه جور ناموس پرستي يه.اماايشون داره حروم زادگي ميكنه!»
سردفتر گفت: «استغفراله تعمد داره يا حواسش جاي ديگهست؟»
زنم گفت: «وقتي هموني باشم كه ميخواد، حواسش به منه!»
سردفتر گفت: «خب اين كه خوبه، يه جور سيلي نقده جاي حلواينسيه! اين طور نيست؟ كنار بيا باهاش خب!»
زنم گفت: «جاي دو نفر باشم؟»
سردفتر گفت: «چه اشكالي داره.»
زنم گفت: «ممكن نيست. اون يكيمون رو ميفرسته پيِ نخودسياه، به نفر بعدي گير ميده!»
سردفتر گفت: «به ندرت چيزي رو ميشه كه نفهمم!»
سردفتر گفت: «همون تفاهم لعنتي، ممكنه توضيح بدين؟»
زنم گفت: «آقا ميلش يه جورِ ديگه به من ميكِشه. ميخواد تويروابطمون تنوع ايجاد كنه!»
«با طلاق؟ اين كه افتادن توي باتلاقه!»
«اين رو بگو!»
گفتم: «طلاقِ باين، شايد. اما اين كه رُجعييه!»
سردفتر گفت: «رجوع چيزي شبيه رفويه، اين كار رو نكن!»
زنم گفت: «اگه اينطوره، ايشون هيچ وقت دوباره منو نميگيره!»
سردفتر گفت: «مردها اصولاً تنوع طلباند. خب حالا دعواتون سرِچيه؟ آيا ايشون از شما ميخواد مدلِ موهاتو پسرانه بزني، يا ابروهاتوپر كني، كه نميكني؟»
زنم گفت: «نميدونم ميتونم حرف بزنم يا نه؟»
و نگاهي پرسنده داشت. يكيمان چشم و ديگري پاچه خوردهبود، نه مالِ او شهلا و نه مال من پُر بود! اما دهانِ هر دومان بوي پيازميداد! سردفتر گفت: «البته.»
اما زنم مطمئن بود كه رو دست ميخورد. گفت: «ايشون از منميخواد كه يكي ديگه باشم براش. حتي دوست داره به يه اسمِ ديگهصدام كنه!»
سر دفتر پرسيد: «چه وقت؟»
و آب دهانش را كه راه افتاده بود، قورت داد! زنم گفت: «وقتِخواب!»
سر دفتر گفت: «اين كه خوبه، توي تنهايي چه مانعي داره. من زنم روتوي بازار و با صداي بلند به يه اسم ديگه، مثلاً عباسآقا صداشميكنم! همه اين كار رو ميكنند.»
زنم گفت: «كاري كه شما ميكني يه جور ناموس پرستي يه.اماايشون داره حروم زادگي ميكنه!»
سردفتر گفت: «استغفراله تعمد داره يا حواسش جاي ديگهست؟»
زنم گفت: «وقتي هموني باشم كه ميخواد، حواسش به منه!»
سردفتر گفت: «خب اين كه خوبه، يه جور سيلي نقده جاي حلواينسيه! اين طور نيست؟ كنار بيا باهاش خب!»
زنم گفت: «جاي دو نفر باشم؟»
سردفتر گفت: «چه اشكالي داره.»
زنم گفت: «ممكن نيست. اون يكيمون رو ميفرسته پيِ نخودسياه، به نفر بعدي گير ميده!»
سردفتر گفت: «به ندرت چيزي رو ميشه كه نفهمم!»
هیچ کدامتان ارزش والی زن را درک نکردید. تقصیر ندارید چون با فرهنگ مرد سالار بزرگ شده اید که مرد را آخر و بهترین انجام دهنده کارها می دانند . درصورتیکه واقعیت چیزی دیگر است و مردها معمولا از ترس اینکه در صورت آزادی زنها قدرت همپایی با آنها را نداشته باشند زنها را چنین محبوس و در زندانهای فکری و ذهنی و جسمی نگه می دارند. بعلاوه اینکه فراموش نکنید شما آقایان موجودیت نمی یابید مگر به واسطه وجود زنان ! تعجب نکنید چون هز نظر علمی ثابت شده که زنان می توانند بدون حضور مردان آبستن شده و همجنس خود را به دنیا بیاورند. و پیش بینی شده که در آینده نه چندان دور نسل مردان منقرص می شود . فکر کنم یک کمی زود به دنیا آمده ام ;)
مرد بزرگترين پارازيت دنيا است خودشون هم ندونن چي كار مي كنند و چي كارند هميشه هم در دوحالت به سر مي برند يا ادعاي آقابالاسري و رياست مي كنند و مغرورانه دوست دارند دوستشون داشته باشي يا پشيمونند از رفتارشون و دارند منت مي كشند اين ها رو گفتم تا دلم از دست اين وبلاگ خنك بشه
agar zan nabood hichkodoom az maham naboodim in bareztarin arzeshe vojooie zane.va agar ma naboodim dige 2nyaee nabood ke bekhad rajebe in masael darbarash bahsshe .
ye sarbolmasale ghadimi dar morede aghayoon ro ham beshnavid khali az lotf nisy migan : AGE NAGOo0ZID MIGAN KOo0N NADARID HALA HEY AZ KHANOo0MA BEGID BAZAM LO0o0oL
خوبه! تمام گاوهای نر اینجا جمعند!
راستی بالایی!،درد اینجاست که اگه هر دو - سه روزی یک بار به همین لیوان شیر احتیاج پیدا کنی مجبور میشی بری گاو رو هم بخری!مگه بابات همین کار رو نکرد؟
راستی بالایی!،درد اینجاست که اگه هر دو - سه روزی یک بار به همین لیوان شیر احتیاج پیدا کنی مجبور میشی بری گاو رو هم بخری!مگه بابات همین کار رو نکرد؟
خوبه! تمام گاوهای نر اینجا جمعند!
راستی بالایی!،درد اینجاست که اگه هر دو - سه روزی یک بار به همین لیوان شیر احتیاج پیدا کنی مجبور میشی بری گاو رو هم بخری!مگه بابات همین کار رو نکرد؟
راستی بالایی!،درد اینجاست که اگه هر دو - سه روزی یک بار به همین لیوان شیر احتیاج پیدا کنی مجبور میشی بری گاو رو هم بخری!مگه بابات همین کار رو نکرد؟
نميدونم كي ما دست از اين بازي بيهوده و خالي كردن عقده هاي فرو خورده دست بر مي داريم؟
كي ياد مي گيريم كه تفاوت هاي هم رو بپذيريم و به هم ..به اونچه كه هستيم احترام بذاريم
اول و آخرش ما مكمل هم هستيم و هر كدوم به صفات ديگري نياز داريم..به جاي صرف وقت براي آزار دادن و جريحه دار كردن..بهتر نيست سعي كنيم زبون هم رو بفهميم؟؟؟..
كي ياد مي گيريم كه تفاوت هاي هم رو بپذيريم و به هم ..به اونچه كه هستيم احترام بذاريم
اول و آخرش ما مكمل هم هستيم و هر كدوم به صفات ديگري نياز داريم..به جاي صرف وقت براي آزار دادن و جريحه دار كردن..بهتر نيست سعي كنيم زبون هم رو بفهميم؟؟؟..
اونچه اينجا مينويسم بر گرفته از كتاب راز هايي در باره ي زنان و كتاب راز هايي در باره ي مردان از دكتر باربارا دي آنجليس است
اگه واقعا مي خواين هم رو بفهمين اين 2 كتاب رو بخونين
اول هفت باور نادرست زن ها از مرد ها رو مي نويسم كه آقايون فكر نكنند براي اونها گارد گرفتم..ولي خطاب من هم خانم هاست و هم آقايون..ببينيد با هم چه كرده ايم!!
اگه واقعا مي خواين هم رو بفهمين اين 2 كتاب رو بخونين
اول هفت باور نادرست زن ها از مرد ها رو مي نويسم كه آقايون فكر نكنند براي اونها گارد گرفتم..ولي خطاب من هم خانم هاست و هم آقايون..ببينيد با هم چه كرده ايم!!
تاكيد ميكنم..اين ها باور هاي غلط زن ها در باره مرد هاست..
1.مرد ها نا جوانمرد هستند و برايشان اهميتي ندارد به زن ضربه روحي بزنند
2مرد ها خود خواه و بي احساس هستند
3.هيچ وقت نمي شود به مرد ها اعتماد كرد همه شان دست آخر قلب ما را مي شكنند.
4.مرد ها مثل بچه هايي هستند كه با كوچكترين فشار و سختي از سختي از هم مي پاشند..
..
1.مرد ها نا جوانمرد هستند و برايشان اهميتي ندارد به زن ضربه روحي بزنند
2مرد ها خود خواه و بي احساس هستند
3.هيچ وقت نمي شود به مرد ها اعتماد كرد همه شان دست آخر قلب ما را مي شكنند.
4.مرد ها مثل بچه هايي هستند كه با كوچكترين فشار و سختي از سختي از هم مي پاشند..
..
در جواب بايد گفت مرد ها هرگز سعي در عصباني كردن زن مورد علاقه خود ندارند بلكه رفتار آنها نتيجه تعليمي است كه سالها به آنها داده شده..از همان كودكي والدين نوزاد پسر خود را همواره بزرگتر و قوي تر توصيف مي كنند..از او توقع استقلال بيشتر دارند و آنها را تشويق مي كنند احساسات خود را كنترل نموده به آنها آموزش مي دهند بروز عواطف نشان ضعف است..در نتيجه در نا خود آگاه مرد اين الگو شكل مي كيرد كه او بايد هميشه همه كار ها را درست انجام دهد ..و احساسات را كه نشانه ضعف مي داند پنهان كند ..جامعه از مرد ها انتظار دارد در همه كار استاد باشند..
لذا مرد در رابطه با زن نيز نا خود آگاه سعي مي كند در موضع بر تر باشد..از زن فرار مي كند زيرا مي ترسد كنترل شود..زن را ضعيف جلوه مي دهد تا احساس ضعف نكند
نه اينكه قصد حقير كردن زن را داشنه باشد..
لذا مرد در رابطه با زن نيز نا خود آگاه سعي مي كند در موضع بر تر باشد..از زن فرار مي كند زيرا مي ترسد كنترل شود..زن را ضعيف جلوه مي دهد تا احساس ضعف نكند
نه اينكه قصد حقير كردن زن را داشنه باشد..
و حالا باور هاي نا درست مرد ها درباره ي زن ها..آقايون عزيز..فقط يك لحظه فكر كنيد..آيا اين ها صرفا سوئ تفاهم و بر داشت غلط از صفات زنانه..آنچه بايد مكمل شما مي بود نيستند؟
1.زن ها سيري نا پذير هستند
اين باور نا درست از زن موجودي نق نقو را به تصوير مي كشد كه هيچ وقت راضي نمي شود..
اما چرا اين باور نا درست است؟ زيرا تمايل و گرايش زن ها بر بهبود كار ها به غلط "انتقاد كردن از مرد..كه هميشه در نا خود آگاه در فشار است مه همه كار ها را درست انجام دهد جلوه مي كند..
اين طبيعت زنانه بوده كه هميشه در اصلاح شرايط سعي كند..(البته قبول دارم كه بعضي زن ها لحن بسيار بدي رو براي ابراز نظرشون دارند كه اين باعث آزرده شدن مرد مي شه..خانم ها..اين لحن رو اصلاح كنيد..به او بفهمونيد كه دوستش داريد و به همين كه هست افتخار مي كنيد..و بهش بفهمونيد كه منظورتون اين نيست كه از كاري كه اون كرده رضايت ندارين..بكه فقط مي خواين نتيجه رو بهترش هم بكنين..كه مي خواين نشون بدين كه شريكش هستين..)..
1.زن ها سيري نا پذير هستند
اين باور نا درست از زن موجودي نق نقو را به تصوير مي كشد كه هيچ وقت راضي نمي شود..
اما چرا اين باور نا درست است؟ زيرا تمايل و گرايش زن ها بر بهبود كار ها به غلط "انتقاد كردن از مرد..كه هميشه در نا خود آگاه در فشار است مه همه كار ها را درست انجام دهد جلوه مي كند..
اين طبيعت زنانه بوده كه هميشه در اصلاح شرايط سعي كند..(البته قبول دارم كه بعضي زن ها لحن بسيار بدي رو براي ابراز نظرشون دارند كه اين باعث آزرده شدن مرد مي شه..خانم ها..اين لحن رو اصلاح كنيد..به او بفهمونيد كه دوستش داريد و به همين كه هست افتخار مي كنيد..و بهش بفهمونيد كه منظورتون اين نيست كه از كاري كه اون كرده رضايت ندارين..بكه فقط مي خواين نتيجه رو بهترش هم بكنين..كه مي خواين نشون بدين كه شريكش هستين..)..
bavare ghalat: hefz va negahdary az zan ha moshkel ast..
bavare dorost: in hefz va negahdary az rabete ast ke doshvar ast..an ham baraye hardo nafar..zan ha standarde balayee baraye ravabete samimi ye khod darand..na az inru ke irad gir va por tavagho bashand..balke az an ro ke amighan moteahed be shghe khod bude va mikhahand ke movafagh bashand..anche az mard ha mikhahand ebraze ehsasate,dar mian gozashtane afkar, vaght gozashtan baraye zaneshan ast va inke mard ha ham baraye rabete zahmat bekeshand va ruye an kar konand,,inha tavaghoe shakhsi nist..balke baraye rabete ast na serfan baraye khod khahy ye zan..
bavare dorost: in hefz va negahdary az rabete ast ke doshvar ast..an ham baraye hardo nafar..zan ha standarde balayee baraye ravabete samimi ye khod darand..na az inru ke irad gir va por tavagho bashand..balke az an ro ke amighan moteahed be shghe khod bude va mikhahand ke movafagh bashand..anche az mard ha mikhahand ebraze ehsasate,dar mian gozashtane afkar, vaght gozashtan baraye zaneshan ast va inke mard ha ham baraye rabete zahmat bekeshand va ruye an kar konand,,inha tavaghoe shakhsi nist..balke baraye rabete ast na serfan baraye khod khahy ye zan..
bavare ghalat: zan ha mi khahand mard ha ra control konand..
bavare dorost:
zan ha shoma ra doost darand va mikhahand faghat komak konannd,ifaye naghsh konannd,behbud bebakhshand va ertegha dahand..zan ha mikhahand anche dar tavan darand az roye eshgh be mardeshan va rabete shan erae dahand..
bavare dorost:
zan ha shoma ra doost darand va mikhahand faghat komak konannd,ifaye naghsh konannd,behbud bebakhshand va ertegha dahand..zan ha mikhahand anche dar tavan darand az roye eshgh be mardeshan va rabete shan erae dahand..
3.zan ha hasud hastand va mikhahand mard ra tasahob konannd..
bavare dorost:
zan ha mohafez va negahbane ravabete samimi va nazdike khod hastand..an ha ham mesle mard,roye kasi ke asheghash hastand gheirat darand..in yani baraye oo arzesh ghael hastand..
bavare dorost:
zan ha mohafez va negahbane ravabete samimi va nazdike khod hastand..an ha ham mesle mard,roye kasi ke asheghash hastand gheirat darand..in yani baraye oo arzesh ghael hastand..
5.zan ha ziady ehsasati hastand..
bavare dorost: zan ha ba ehsasate khod behtar dar tamas hastand..zira hich vaght jeloye anha ra baraye in kar nagerefte ya ebraze ehsasat mesle tars..ghosse va.. ra be anha be name noghte zaf neshan nadade and..balke be onvane yek sefate zanane dar jahate an tashvigh ham shode and..zan ha be shoolate mard ha nemitavanand ehsasate khod ra khamush konand,amma in lozuman be in mana nist ke in ehsasate anha ziady va efraty astehsasaty budane zan ha dar na khod agahe mard yad avare "zaf" ast..leza dar movajehe ba an asabi mishavad va say mikonad zan ra mahar konad
bavare dorost: zan ha ba ehsasate khod behtar dar tamas hastand..zira hich vaght jeloye anha ra baraye in kar nagerefte ya ebraze ehsasat mesle tars..ghosse va.. ra be anha be name noghte zaf neshan nadade and..balke be onvane yek sefate zanane dar jahate an tashvigh ham shode and..zan ha be shoolate mard ha nemitavanand ehsasate khod ra khamush konand,amma in lozuman be in mana nist ke in ehsasate anha ziady va efraty astehsasaty budane zan ha dar na khod agahe mard yad avare "zaf" ast..leza dar movajehe ba an asabi mishavad va say mikonad zan ra mahar konad
میدونین چیه همه مشکلا ازینجاست که مردا نمیتوننن تحمل کنن که زنها ازونا با هوشتر و کارامد تر هستند واسه همین هی به در و دیوار میزنن و در مقام تحقیر زنها بلند میشن ولی خدایی این همه که مردها میشینن به این چیزا فکر میکنن ایا زنها فکر میکنن؟ نه . دلیل هم اینکه مردها میخوان این تحقیر رو به زور اثبات کنن ولی زنها وقتی میدونن از مردها واقعا سر تر هستن نیازی نیست که وقتشونو واسه اثباتش تلف کنن و به کارهای دیگه میپردازند.این چند خط هم برای اون اقای ضد زن که این لینک رو واسه من فرستاده نوشتم! فرناز خانم از شما هم تشکر که به این زیبایی نوشتید بخصوص این چند خط رو که ""نميدونم كي ما دست از اين بازي بيهوده و خالي كردن عقده هاي فرو خورده دست بر مي داريم؟
كي ياد مي گيريم كه تفاوت هاي هم رو بپذيريم و به هم ..به اونچه كه هستيم احترام بذاريم
اول و آخرش ما مكمل هم هستيم و هر كدوم به صفات ديگري نياز داريم..به جاي صرف وقت براي آزار دادن و جريحه دار كردن..بهتر نيست سعي كنيم زبون هم رو بفهميم؟؟؟"" واقعا بهتر نیست؟...
كي ياد مي گيريم كه تفاوت هاي هم رو بپذيريم و به هم ..به اونچه كه هستيم احترام بذاريم
اول و آخرش ما مكمل هم هستيم و هر كدوم به صفات ديگري نياز داريم..به جاي صرف وقت براي آزار دادن و جريحه دار كردن..بهتر نيست سعي كنيم زبون هم رو بفهميم؟؟؟"" واقعا بهتر نیست؟...
hamaton bahalidddd. jaleb goftid, vali begam ke zano nemishe shenakht, man ke ye dokhtaram khodam too kare in zana mondam, va saay mikonam ziad bahashon dam khor nasham...az tarafi az marda ham khosham nemiad, vali mozo injast ke bedone zan nemishe zendegi kard, emkan nadare, mard booye Gand migire, va bedone mard zendegi kardan yaani...(nemidonam chon hanoz tajrobe nakardam..)
yadame yeja khondam: ke adam az khoda porsid chera poste Zan ro enghad latif afaridi ? goft baraye inke to dosesh dashte bashi va navazeshesh koni. porsid chera ziba afaridi? goft baraye inke to khoshet biad azash...va... dar akhar adam porsid: chera enghad Ahmagh afaridiash?? khodavand farmod: baraye inke toro dost dashte bashe !! (az jamiE khanoma o Aghayon ozr mikham, too net khondamesh, rasto doroghesho nemidonam,SoRRy)
khanooome mohtaram ke migi age zana naboodan marda ham naboodan...riide mal khob age marda to dele shoma zana nashashan ke shomaha ham be vojood nemiyayn ke ??!!! hamchin az arzesh harf mizani ke nago va napors...behet begam man mashin lebasshooee ro be ye zan tarih midam
Post a Comment
<< Home